کد مطلب: 115862
پنجه‌ي چدني که بحر محيط را نجس مي‌کند!
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 619

به نقل از برهان؛ بررسي سطح، نوع و چگونگي روابط بين ايران و آمريکا از آن جمله موضوعاتي است که مسئله‌ي مهم و مورد توجه دولت‌هاي مختلف دو کشور در طول 35 سال گذشته بوده است. نکته‌اي که با موضوعات مرتبط به خود نظير پرونده‌ي هسته‌اي و روند تحريم‌هاي غيرقانوني عليه ايران، قبل، حين و پس از انتخابات رياست‌جمهوري 1392، زمان زيادي از تبليغات انتخاباتي کانديداها را به خود اختصاص داد. با استقرار دولت و مشخص شدن تيم ديپلماتيک آن و از آن مهم‌تر سفر رياست محترم جمهور به نيويورک براي شرکت در شصت‌وچهارمين مجمع عمومي سازمان ملل و البته ديدار سي‌دقيقه‌اي وزراي امور خارجه‌ي دو کشور و گفت‌وگوي تلفني پانزده‌دقيقه‌اي آقاي روحاني و اوباما، موضوع همکاري‌هاي دو کشور در موضوعات مختلف و مشخصاً پرونده‌ي هسته‌اي کشورمان، اهميتي دوباره يافت. در اين يادداشت تلاش مي‌شود تا با طرح برخي سؤالات و پاسخ به آن‌ها، موضوع رابطه‌ي ايران و آمريکا از چند مسير مورد تحليل و بررسي قرار گيرد.


مروري بر تاريخ روابط خارجي ايرانِ مشخصاً پس از انقلاب، نشان از خواست جدي دولتمردان کشورمان براي تعامل البته سازنده با دولت‌ها و ملت‌هاي جهان دارد؛ امري که ريشه در مباني اعتقادي و اصول ديني داشته و از پشتيباني منطقي و منفعت‌محور برخوردار است. [1] همواره در طول 34 سال گذشته، مقامات کشورمان به مناسبت‌هاي مختلف بر اين امر تأکيد داشته و در سياست‌هاي اعمالي خويش نيز همين نکته را اثبات کرده‌اند. ديپلماسي فعال کشورمان از همان ابتداي پيروزي انقلاب کبير اسلامي و حتي در بحبوحه‌ي جنگ تحميلي نيز قطع نشد و در مسيري رو به جلو، با اعمال تغييراتي در اولويت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي، به پيش رفت که نمودهاي مختلف آن را مي‌توان از استقبال کشورها و سازمان‌هاي بين‌المللي از مقامات ايراني و مواضع آن‌ها در موقعيت‌هاي مختلف استنباط کرد. به تعبير بهتر و بنا بر ادبيات ديپلماتيک، حفظ و گسترش روابط مبتني بر احترام متقابل و توسعه‌ي مناسبات سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... همواره در دستور کار دستگاه ديپلماسي ايران اسلامي قرار گرفته است.


در اين ميان، برخي کشورها و مناطق به دلايل مشخص، از اهميت بالاتري برخوردار بوده و همچنين بعضي ديگر، هميشه در کانون توجهات محافل علمي، ديپلماتيک و رسانه‌اي کشور قرار داشته‌اند. کشورهايي نظير عربستان، پاکستان، ترکيه، فلسطين، سوريه و مصر در حوزه‌ي جهان اسلام، چين، هند، کره‌ي جنوبي و ژاپن در آسيا، انگلستان، فرانسه و آلمان در اروپا، آمريکا، برزيل و آرژانتين در قاره‌ي آمريکا و سودان و آفريقاي جنوبي در آفريقا از جمله‌ي اين کشورها هستند.


شايد نام هيچ کشوري بيش از ايالات متحده‌ي آمريکا، در تاريخ روابط خارجي کشورمان، با گوش آشنا نباشد؛ حتي اگر اين کشور از سال 1359 روابطش را با ايران قطع کرده باشد. آمريکايي که بنا بر قرارداد الجزاير قرار بود دخالتي در امور داخلي جمهوري اسلامي نداشته باشد، از همان زمان راهبردهاي متعددي را براي تغيير در جهت حرکت ملت ايران اتخاذ کرد. اِعمال تحريم‌هاي غيرقانوني، ظالمانه، غيرانساني و چندمرحله‌اي، ترور شخصيت‌ها و نخبگان، حمايت از گروه‌هاي تروريستي نظير مجاهدين خلق، جندالله و پژاک، تلاش براي محکوميت ايران در مجامع بين‌المللي، پشتيباني از عراق براي حمله به ايران، مصادره‌ي دارايي‌هاي ملت ايران در خارج از کشور، سرمايه‌گذاري در حوزه‌ي ديپلماسي عمومي و رسانه‌هاي جمعي براي دامن زدن به ايران‌هراسي و اسلام‌هراسي، تنها بخشي از عملکرد دولت آمريکا براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي است.


با همه‌ي اين‌ها، موضوع مذاکره و در سطحي بالاتر رابطه با آمريکا، از مسائلي است که هميشه در کانون مباحثات حوزه‌ي سياست خارجي کشورمان قرار دارد. گره خوردن اين موضوع به پرونده‌ي هسته‌اي کشورمان و نيز روابط با برخي کشورهاي اروپايي و عربي نيز بر اهميت پرداختن به آن افزوده است. به فراخور فراز و نشيب طرح اين موضوع، موافقين و مخالفين آن نيز در بخش‌هاي تئوريک و پراتيک وارد شده و اعلام نظر و اِعمال سياست مي‌کنند. موافقين با اين استدلال که در جهان به‌هم‌پيچيده، منافع کشورها وابستگي زيادي به هم دارد و همچنين قدرتي هژمون مناسبات را در نظام بين‌الملل تعيين مي‌کند و آن قدرت (يعني آمريکا) نبض مبادلات تجاري و اقتصادي، روابط سياسي، تعاملات فرهنگي و غيره را در دست دارد، قطع رابطه را امري اشتباه و بر خلاف منافع ملي مي‌دانند.


از سوي ديگر، مخالفينِ برقراري روابط، سياهه‌ي بلندبالايي از دشمني‌هاي آمريکا با ملت ايران را عرضه و اعلام مي‌دارند که دشمني با آمريکا، دشمني با خوي شيطاني است و براي اثبات ادعاي خود، از مستندات قرآني و سياسي بهره مي‌گيرند. همچنين اين عده حتي معتقدند که قطع رابطه با آمريکا توانسته منافع زيادي براي کشور در داخل و خارج از مرزهاي جغرافيايي و هويتي به ارمغان بياورد؛ منافعي که شايد هيچ گاه در زمان برقراري اين ارتباط، به ايران تعلق نداشت. همچنين در حالي که آنان هيچ گاه نفس ارتباط با آمريکا را رد نکرده‌اند، معتقدند:


«آن روزي که رابطه با آمريکا مفيد باشد، اول کسي که بگويد رابطه را ايجاد بکنند، خودِ بنده هستم.» (بيانات رهبر انقلاب در جمع دانشجويان دانشگاه‌هاي يزد، 13 دي 1386)


با اين حال، اين سؤال پيش مي‌آيد: آيا موضوع اختلاف ايران و آمريکا، قرار دادن ايران در محور شرارت از سوي اين کشور يا اِعمال تحريم‌هاست يا مباني مشخص و دقيق‌تري سطح تخاصم را تا اين حد بالا مي‌برد؟


مخالفين برقراري رابطه معتقدند که براي بررسي علت اصلي اين تعارضات، بايد به ذات انقلاب اسلامي و انديشه‌ي شکل‌دهنده‌ي نظام سياسي در آمريکا رجوع کنيم. به تعبير ديگر، آنان علت‌العلل شکل‌گيري انقلاب اسلامي را مبارزه با ظلم و برقراري عدالت دانسته و مبارزه با خوي استکباري و مستکبرين را از باب «فَقاتِلوا أئِمّهِ الکُفر» (توبه، 12) در نظر مي‌گيرند. به بيان ديگر، «مبارزه‌ي ملت ايران، يک مبارزه‌ي شعاري و احساساتي و موسمي و تاکتيکي نيست؛ بلکه يک مبارزه‌ي قرآني و عميق و داراي ريشه‌ي مکتبي است. ما با همه‌ي مظاهر استکبار در دنيا برخورد مي‌کنيم. با آمريکا بيشتر از ديگر دولت‌ها و مستکبران عالم برخورد مي‌کنيم، چون بيشتر از همه مستکبر است، چون جاهلانه‌تر و غرورآميزتر از همه، نسبت به ملت‌هايي که با او روبه‌رو هستند ‌ـ‌و بيش از همه نسبت به ملت ما‌ـ‌ استکبار را به کار مي‌برد. تحليل مبارزه‌ي مردم ايران، اين گونه است.» (بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با گروه کثيري از دانشجويان و دانش‌آموزان، به مناسبت سيزدهم آبان، 10 آبان 1368)


با اين توصيف، سطح اختلافات دو کشور، عميق‌تر و مبنايي‌تر از ترجمان برخي فعالان سياسي و اهالي رسانه از ميزان دشمني‌ها خواهد بود. اساساً جمهوري اسلامي مبارزه با آمريکا (به معناي مصداقي براي مفهوم استکبار) را عنصري جدانشدني از ماهيت خود مي‌داند و تلاش براي پيروزي در اين نبرد را کوششي براي حفظ استقلال خود تعبير مي‌کند: «مسئله‌ي ما با آمريکا اين نيست که حالا بر سر دو تا موضوع جهاني يا بين‌المللي يا منطقه‌اي با هم اختلاف نظر داريم، برويم بنشينيم با مذاکره حل کنيم. مسئله مثل مسئله‌ي مرگ و زندگي است، مسئله‌ي هست و نيست است.» (بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با گروه کثيري از دانشجويان و دانش‌آموزان، به مناسبت سيزدهم آبان، 8 آبان 1378) 

   اين نکته‌اي است که دولت آمريکا نيز به آن واقف بوده و عملکرد 34ساله‌ي اين کشور در قبال جمهوري اسلامي آن را اثبات مي‌کند. اتخاذ راهبردهاي متعدد براي ضربه زدن به ملت ايران و فروپاشي سخت و نرم نظام اسلامي نشان از عزم واشنگتن براي تنزل قدرت جمهوري اسلامي در سطوح مختلف و کاهش عمق نفوذ در بين ملت‌ها دارد.


با طرح نگاه مطرح‌شده، اين نکته قابل توجه خواهد بود که در اين ميدان، لاجرم هر گونه مذاکره و معامله، امکان‌پذير نخواهد بود، مگر اينکه يکي از طرف‌ها، دست از ايستادگي بر هويت حقيقي خود بردارد. شايد نگاهي به منطق مذاکراتي دو طرف، که با توجه به سابقه‌ي سياسي کشورها به دست آمده است، به مشخص‌تر شدن موضوع کمک کند.


در منطق دولت آمريکا، ميز مذاکره بايد به جلسه‌ي دادگاه تبديل شود و کشور مورد مذاکره، مورد محاکمه قرار گيرد؛ يعني وجود نوعي رابطه‌ي يک‌سويه و از بالا به پايين که در آن، طرف آمريکايي درخواست‌هاي خود را طرح کرده و هيئت مقابل هم قبول مي‌کند. به عبارت ديگر، «منطق مذاکراتي آمريکا، تحميل خواسته‌هاست.» البته براي ورود به اين نظام مذاکراتي، پيش‌شرطي وجود دارد و آن هم ضعف در قدرت و در موضع انفعال قرار دادن کشور مورد عتاب است. رويکردي که پنهان نبوده و در موارد مختلف مذاکرات بين آمريکا با کشورهاي مختلف، هم توسط انديشکده‌ها و رسانه‌ها تجويز و هم توسط مقامات آمريکايي تجربه شده است. نمونه‌ي پرونده‌ي هسته‌اي ايران و نوع برخورد با آن، مؤيد همين موضوع است؛ رويکردي که از آن با عنوان «فشار‌ـ‌مذاکره» نام برده مي‌شد. هرچند در ارتباط با مواجهه‌ي آمريکا با نظام اسلامي ايران، با عنايت به ميزان قدرت کشورمان در سطوح منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي و همچنين قوت در مؤلفه‌هاي شکل‌دهنده‌ي قدرت ملي اين منطق با شکست مواجه شد. به اين معنا که جمهوري اسلامي هيچ گاه از موضع ضعف در مقابل دولت‌هاي رو‌به‌رو براي مذاکره قرار نگرفته است؛ چرا که اين منطق مذاکراتي از نگاه مسئولين جمهوري اسلامي به دور نبوده است:


«مذاکره براي آمريکايي‌ها يک ابزاري است براي تحميل خواسته‌هاي خودشان به طرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعي خودش را در مذاکرات آمريکا با طرف‌هاي خودش ندارد و از دست داده است.» (بيانات رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوي، 1 فروردين 1385)

از سوي ديگر، سياست خارجي منطبق بر اصول عزت‌بنياد، حکمت‌مدار و مصلحت‌انديش جمهوري اسلامي و نيز هويت ايراني‌اسلامي اين کشور نيز اقتضا مي‌کند تا در روابط ديپلماتيک خود، اصل احترام متقابل و تکيه بر اصول انساني مانند صداقت و وفاي به عهود را سرلوحه‌ي کار خود قرار داده و تلاش کند تا با کاربست اين اصول، هم منافع خود را تأمين و هم مدلي از سياست خارجي اخلاق‌محور را ارائه دهد. البته جمهوري اسلامي در برابر کشورهايي که در تلاش‌اند تا از موضع نابرابر با ساير کشورها مواجه شوند، اقدامي مقتضي را انجام خواهد داد، لکن خوب مي‌داند که «احترام متقابل» و «مذاکره در شرايط برابر» شروط اوليه‌ي هر نوع ارتباط با دولت‌هاي ديگر است. اين‌ها «پيش‌شرط» مذاکره نيست، «اصول» مذاکره است. «منطق مذاکراتي ايران تبيين خواسته‌ها، احترام به دولت‌ها، مذاکره براي نتيجه و تلاش براي تحقق نيازهاست.» نظام اسلامي بر اساس منافع در برابر طيف کشورهايي که با آن‌ها رو‌به‌روست و طبق تصوير زير، از دوست داراي منافع مشترک تا دشمن در مقاتله را شامل مي‌شود، مناسبات، مراودات، مذاکرات، مصالحه، مبارزات، تهاجمات تا مقاتله/تدافعات خواهد داشت.
 


با اين توضيحات و با توجه با مطالبي که در بالا گذشت، پرسش ديگر چنين خواهد بود: نوع مواجهه با ايالات متحده‌ي آمريکا، که شرح تقابل اين کشور با جمهوري اسلامي ايران در سطور بالايي و البته به اجمال آمد، چگونه خواهد بود؟


با نگاهي به ادبيات قرآن درباره‌ي خواست و آرزوي دشمنان نسبت به حکومت اسلامي، درمي‌يابيم که دشمنان به طور اخص، سه آرزوي مهم دارند که عبارت‌اند از:


وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ... آرزو دارند که در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سينه‏هايشان نهان مى‏دارد، بزرگ‌تر است (آل‌عمران، 118).


وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنون... دوست دارند نرمي کني (و اهل سازش باشي) تا نرمي کنند (قلم، 9).


ودُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ... آرزو دارند همچنان که خود به راه کفر مي‌روند شما نيز کافر شويد تا برابر گرديد. پس با هيچ يک از آنان دوستي مکنيد (نساء، 89).


جالب اينکه پس از هر آيه، خداوند دستور پرهيز از رابطه با آنان مي‌دهد. البته در جاي‌جاي ديگر قرآن نيز تعابير ديگري به کار رفته که مؤمنان را نسبت به برقراري هر گونه ارتباط با کفار و منافقان بر حذر مي‌دارد. به تعبير مقام معظم رهبري، «مذاکره در عرف سياسي، يعني معامله. مذاکره با آمريکا، يعني معامله با آمريکا. معامله يعني داد و ستد؛ يعني چيزي بگير، چيزي بده. تو از انقلاب اسلامي به آمريکا چه مي‌خواهي بدهي تا چيزي از او بگيري؟ آن چيزي که شما مي‌خواهيد به آمريکا بدهيد تا در مقابل از او چيزي بگيريد، چيست؟ ما چه مي‌توانيم به آمريکا بدهيم؟ او از ما چه مي‌خواهد؟ آيا مي‌دانيد که او چه مي‌خواهد؟ و ما نَقَموا مِنهُم إلّا أن يؤمنوا بِاللهِ العَزيزِ الحَميد. والله که آمريکا از هيچ چيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمدي ناراحت نيست. او مي‌خواهد شما از اين پايبندي‌تان دست برداريد. او مي‌خواهد شما اين گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد. حاضريد؟» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار گروه کثيري از معلمان و... 12 ارديبهشت 1369)


البته همان طور که قبلاً اشاره شد، جمهوري اسلامي مبتني بر سياست‌هاي شفاف و عدالت‌خواهانه‌ي خود، ارتباط با همه‌ي ملت‌ها و دولت‌ها را، به جز آن‌هايي که راه دشمني با ملت ايران را در پيش گرفته‌اند، در دستور کار خود قرار داده است. بديهي است تا زماني که ايالات متحده بخواهد بر طبل دشمني با نظام اسلامي بکوبد و از راه‌هاي نامتعارف ديپلماتيک، سعي در ضربه زدن به منافع جمهوري اسلامي داشته باشد، لزومي براي مذاکره و مصالحه با آن وجود ندارد.


«يکي از سياست‌هاي اساسي‌مان قطع رابطه‌ي با آمريکاست. هرگز هم نگفتيم ما تا ابد قطع رابطه خواهيم بود؛ نه، هيچ دليلي ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشوري، با هر دولتي داشته باشيم. مسئله اين است که شرايط اين دولت به گونه‌اي است که رابطه‌ي با او براي ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشوري به دنبال تعريف يک منفعتي ايجاد مي‌کند. آنجايي که براي ما منفعتي ندارد، دنبال رابطه نمي‌رويم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طريق اولي دنبال رابطه نمي‌رويم.» (بيانات رهبر انقلاب در جمع دانشجويان دانشگاه‌هاي يزد، 13 دي 1386)


به عبارت ديگر، آينده‌ي روابط بين ايران و آمريکا «بن‌بست» نيست. موضع جمهوري اسلامي روشن و مستدل است: «آمريکايي‌ها از دشمني با جمهوري اسلامي دست بردارند... راه عاقلانه اين است که سياست خود را تصحيح کنند.» اين نکته‌‌اي است که ايران سال‌هاست بر آن تأکيد دارد. مذاکره و البته برقراري رابطه با آمريکا محقق نخواهد شد: «تا وقتي که سياست‌هاي مبتني بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهوري اسلامي و حمايت از دشمنان جمهوري اسلامي و پشتيباني بي‌قيد و شرط از دولت صهيونيستي خاتمه پيدا کند.»


شرط مذاکره، تغيير عملي و واقعي در سياست‌هاي آمريکاست. توجه در بيانات رهبر انقلاب نشان مي‌دهد که جمهوري اسلامي ايران براي برقراري ارتباط با آمريکا، امور زير را مورد توجه قرار داده است:


الف) آزاد کردن دارايي‌هاي ملت ايران
ب) برداشتن تحريم‌هاي ظالمانه
پ) دست برداشتن از اتهام زدن و تبليغات سوء عليه ملت و مسئولين ايران
ت) کنار گذاشتن دفاع بي‌قيد و شرط از رژيم صهيونيستي
ث) کنار گذاشتن ظلم به ملت‌هاي مستضعف و دخالت نکردن در کار ملت‌ها
ج) زدودن خاطره‌ي جنايت‌هايي که از طرف مقامات آمريکايي نسبت به ملت ايران انجام گرفته از ذهن مردم ايران


در نتيجه‌ي اين اصول، هر گونه مذاکره و ارتباط با آمريکا، منوط به ايجاد تغيير عمليِ اعتمادساز توسط مقامات اين کشور خواهد بود. (*)
 
پي‌نوشت‌ها:
[1] «لا يَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذينَ لَم يُقاتِلوکَم في الدّينِ و لَم يُخرِجوکُم مِن ديارِکُم أن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطو إلَيهِم، إنَّ اللهَ يُحِبُّ المُقسِطين»: خدا شما را از نيکى کردن و رعايت عدالت نسبت به کسانىکه در راه دين با شما پيکار نکردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى‌کند ؛ چرا که خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد (ممتحنه، 8).

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html